در یکی از کشورهای همسایه پسر بچه 9ساله در حال بازی با دوستان خود در یک خرابه ای بود (این خرابه بعلت عدم ست آدمیان به محل زندگی جنها تبدیل شده بود)در حالیکه با بچه های دیگر بازی میکرد یک گربه سیاه میبنند وچون این بچه نترس بود گربه را گرفته و شروع اذیت وآذار گربه بیچاره کرد از آنطرف بچه های دیگه هم اونو تشویق میکردند.پسر بچه یک چاقوی کوچک همراه داشت که با اون چاقو چندین ضربه به گربه بخت برگشته میزد طوری که خون از کمر گربه جاری شد.پسر بچه نمیذاشت که گربه فرار کنه.درنهایت اذیت گربه بحرف آمده وگفت (تورا خواهم کشت وراحتت نمیگذارم) پسر بچه باشنیدن حرفهای گربه ترسید و روبه دوستان خود کرد وگفت بچه ها شما هم شنیدین گربه حرف زد شما هم شنیدین چی گفت.پسر بچه ودوستانش از کار خود دست بر نداشته و به آذار گربه ادامه دادند.در همان خرابه دوتا گربه کوچک دیگر هم دیدند واونها اینقدر زدند وآذار دادند تا بچه گربه های بیچاره مردند.

ادامه مطلب

داستان ترسناک رویای سیاه

داستان ترسناک پیک پیتزا

بنیاد تحقیقات تجربه نزدیک به مرگ

داستان اذیت وآزار جن

گربه ,بچه ,هم ,یک ,های ,خرابه ,پسر بچه ,شما هم ,دوستان خود ,بچه های ,هم شنیدین

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

hiholiday مشاوره تلفنی و برنامه ریزی تحصیلی و کنکور هر چی که بخوای کتابخانه عمومی ثامن الحجج (ع) باخرز ♡•♡عاشقانــــ شیطانی بهشتـــ گمــ شده♡•♡ مغان سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه ابوالقاسم کریمی امامت، محور مقدس دین